هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي

شاعر : سعدي

الا بر آن که دارد با دلبري وصاليهرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي
چشمي که باز باشد هر لحظه بر جماليداني کدام دولت در وصف مي‌نيايد
چون رزق نيکبختان بي محنت ساليخرم تني که محبوب از در فرازش آيد
با هم گرفته انسي وز ديگران ملاليهمچون دو مغز بادام اندر يکي خزينه
کو را نبوده باشد در عمر خويش حاليداني کدام جاهل بر حال ما بخندد
وز پيکر ضعيفم نگذاشت جز خياليبعد از حبيب بر من نگذشت جز خيالش
گر سودمند بودي بي دولت احتيالياول که گوي بردي من بودمي به دانش
و اکنون در انتظارش روزي به قدر ساليسال وصال با او يک روز بود گويي
وان ماه دلستان را هر ابرويي هلاليايام را به ماهي يک شب هلال باشد
سعدي غزل نگويد جز بر چنين غزاليصوفي نظر نبازد جز با چنين حريفي